جدول جو
جدول جو

معنی نرم گفتار - جستجوی لغت در جدول جو

نرم گفتار(نَ گُ)
نرم زبان. که سخنی نرم و ملاطفت آمیز دارد. که به رفق و ملایمت و ملاطفت و مردمی سخن گوید، که به شرم و آهستگی سخن گوید: بهنانه، زن نرم گفتار. (منتهی الارب) ، فروتن. متواضع:
مشو نرم گفتاربا زیردست
که الماس از ارزیز یابد شکست.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چرب گفتار
تصویر چرب گفتار
چرب سخن، چرب زبان، خوش سخن، شیرین سخن، نکته سنج
فرهنگ فارسی عمید
(نَ گُ)
نرم گفتار بودن. رجوع به نرم گفتار شود:
چون که ماهان ز روی دلداری
دید در پیر نرم گفتاری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(گُ)
نیکوگفتار. خوش بیان. نیکوسخن
لغت نامه دهخدا
(نَ رَ)
نرم رفتاربودن. صفت و عمل نرم رفتار. رجوع به نرم رفتار شود
لغت نامه دهخدا
(گَ رَ)
زودخیز. (آنندراج). گرم رو. سالک:
در این صحرای وحشت خضر دلسوزی نمی بینم
مگر هم گرم رفتاری چراغم پیش پا دارد.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ خُ)
شب خوش. (یادداشت بخط مؤلف) : و کان بهرام جوزاذاقال: ’خرم خفتار’ قام سماره. (کتاب التاج منسوب به جاحظ چ زکی پاشا ص 118)
لغت نامه دهخدا
(چَ گُ)
چرب زبان. چرب سخن. چربگو. خوش سخن و شیرین زبان:
از آن چرب گفتار شیرین زبان
گره برگشاد از دل مرزبان.
نظامی.
همه نیم هشیار و شه نیم مست
همه چرب گفتار و شه چرب دست.
نظامی.
رجوع به چرب زبان و چرب سخن و چربگو شود
لغت نامه دهخدا
(عِ رَ کَ دَ)
ملایم گفتن. سخن به ملایت گفتن. باشرم و ادب سخن گفتن. مقابل درشتی کردن:
اگر نرم گوید زبان کسی
درشتی به گوشش نیاید بسی.
فردوسی.
بدو گفت خاقان برو پیش اوی
سخن هرچه باید همه نرم گوی.
فردوسی.
چو پرسدت پاسخ ورا نرم گوی
سخن ها به آزرم و باشرم گوی.
فردوسی.
چو نرم گویم با تومرا درشت مگوی
مسوز دست جز آن را که مر تو را برهود.
ناصرخسرو.
، آهسته گفتن. زیرلب گفتن:
خردمند را سر فروشد ز شرم
شنیدم که می رفت و می گفت نرم.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(نَ رَ)
نرم خرام. که نرم می خرامد. که رفتاری نرم و خوش و مطبوع دارد: معافر، مردم نرم رفتار. (منتهی الارب) ، که هموار رود. که هنگام رفتن به راکب خود تکانهای شدید ندهد: سهوه، شترمادۀ رام نرم رفتار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نغز گفتار
تصویر نغز گفتار
خوش بیان، شیرین سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرم رفتار
تصویر گرم رفتار
سحر خیز زود خیز، سالک گرم رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چرب گفتار
تصویر چرب گفتار
شیرین سخن چرب زبان، نکته سنج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم گفتار
تصویر کم گفتار
آنکه کم سخن گوید، ساکت خاموش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرم گفتن
تصویر نرم گفتن
سخن بملایمت گفتن، با ادب سخن گفتن، مقابل درشتی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرم افزار
تصویر نرم افزار
((نَ اَ))
مجموعه ای از برنامه ها و داده ها، کتابچه راهنما و مانند آن ها که بتوان آن را برای انجام کار مشخصی با استفاده از کامپیوتر به کار برد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نرم افزار
تصویر نرم افزار
سافتویر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پر گفتار
تصویر پر گفتار
حراف
فرهنگ واژه فارسی سره
بیهوده گو، یاوه گو، یاوه سرا، خام درا
فرهنگ واژه مترادف متضاد